فرهنگ امروز: نجمه شمس،با بیان اینکه ادبیات تطبیقی از رهیافتها و رویکردهای پژوهشی متنوع و گوناگونی در تحلیل متون بهره میگیرد به مکتب کلاسیک یا تاریخمحور اشاره و عنوان کرد: این مکتب میکوشد از روزنه تاریخ به متون ادبی بنگرد و در همین سیاق هم رویکردهای پژوهشی خود را تعریف کند. در این مکتب، یافتن پیوندهای تاریخی میان متون مقایسه شده و اثبات این پیوندها یکی از معیارها و پارامترهای اساسی در یک پژوهش تطبیقی شناخته میشود و از مهمترین محورهای مضمونشناسی اسطورهای، میتوان به مقولههایی ازجمله مضمون، درونمایه و اسطوره اشاره کرد.
آلبوغبیش با تاکید بر اینکه در مطالعات ادبی، باید مضمون را از درونمایه تفکیک کرد، افزود: مضمون، عنصر ثابت و به تعبیری هسته مرکزی روایت ادبی و هنری است که عناصر ادبی و هنری پیرامون آن شکل میگیرند و آن را در درون خود جای میدهند و به همین علت در درون و اندرون یک ساختار قرار میگیرد.
این پژوهشگر ادبی با اشاره به اینکه مضمون اسطورهای، موضوع مرکزی و کانونی است که در قالب اسطوره، پرورده و ادبی شده، گفت: برای نمونه، مظلوم بودن و ناجوانمردی دیدن از اطرافیان از رهگذر ساختار روایی اسطوره سیاوش، تبدیل به یک مضمون هنری و ادبی شده است. این مضمون اسطورهای، ثابت است اما اشکال عرضه آن تفاوت دارد و هر آفرینشگر ادبی و هنری متناسب با ابزارهای هنری و تواناییهای ادبی خود، آن را میپرورد و سامان میدهد.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی با اشاره به تنوع مطالعات مضمونشناسانه، توضیح داد: مضمونشناسی تاریخی، اسطورهای و فولکلوریک در شمار این مطالعات هستند. در مضمونشناسی تاریخی، میتوان حضور شخصیتی تاریخی را در متون مختلف یک دوره واکاوی کرد و علل حضور آن شخصیت در آن دوره خاص را تحلیل کرد و همین امر درباره شخصیت اسطورهای نیز مصداق مییابد. بازخوانی اسطوره آدم و حوا در روایتهای معاصر و تبیین علل حضور آن، مضمونشناسی اسطورهای محسوب میشود.
رییس مرکز تحقیقات میانرشتهای زبان و ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی، مضمونشناسی را از روشهای پژوهشی مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی عنوان کرد و افزود: دنبال کردن روند انتقال یک الگوی نوعی اسطورهای از جایگاه نخستین آن به جایگاه و متنی دیگر مضمونشناسی تلقی میشود و یکی از بنیادیترین محورهای پژوهشگران ادبیات تطبیقی در مکتب کلاسیک، تاریخ ادبی و رصد کردن تحول تاریخی یک مضمون یا یک پدیده ادبی است. این امر سبب میشود، پژوهشگر تطبیقی تنها به توصیف پدیدههای ادبی یا اسطورهای نهفته در متن بپردازد و از تحلیل و شناخت قوانین حاکم بر متن ادبی و در نتیجه پرداختن به نظریه و فلسفه ادبیات بازماند.
وی با بیان اینکه پژوهشگر ادبیات تطبیقی در فرآیند واکاوی متون از منظر مضمونشناسانه، باید ضمن استخراج تغییرات حاصل شده در یک الگوی اسطورهای، سیر تطور و تکامل یا دگرسانی آن را در متون متاخر کشف کند و پس از آن به تبیین علل و عوامل این دگرسانیها و دگرگونیها بپردازد، گفت: این امر باعث شناخت اندیشه حاکم بر نویسندگان و در وهله بعد در جامعه در یک دوره زمانی مشخص میشود.
مضمونشناسی و نقد مضمونی دو مفهوم دارای اشتراک ولی جدا از هم هستند
آبوغبیش همچنین با بیان اینکه اشتراک دو مفهوم مضمونشناسی و نقد مضمونی در مقوله مضمون، میتواند در وهله نخست پژوهشگر را به وجود اشتراکاتی میان این دو سوق دهد و چنین به نظر رسد که هر دو مفهوم معنای واحدی دارند، توضیح داد: این دو اصطلاح منفک از یکدیگرند. مضمونشناسی در مقام یکی از رویکردهای روششناسانه ادبیات تطبیقی عمل میکند و پژوهشهای آن بر حوزه ادبیات تطبیقی کانونی میشود ولی نقد مضمونی، به متن ادبی از منظری متفاوت مینگرد. همچنین مضمون اسطورهای را نباید با کهنالگو خلط کرد. کهنالگوها جنبه باثباتتر و فراگیرتر دارند و اعم از مضامین هستند که متناسب با شرایط فرهنگی مختلف کنار نهاده میشوند یا رواج مییابند. برای نمونه، کوروش از شاهان ایرانی یکی از الگوهای تاریخی است که زینب فواز از نویسندگان عرب آن را در رمان خود با عنوان «الملک قورش» متجلی کرده است. کوروش یک کهنالگو نیست بلکه تنها شخصیتی تاریخی است و بنابراین پرداختن به کیفیت بازنمایی این الگوی تاریخی در متن ادبی، نوعی مضمونشناسی یا واکاوی الگوهای تاریخی در متون ادبی تلقی میشود.
رییس مرکز تحقیقات میانرشتهای زبان و ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی تاکید کرد: پژوهشگران تطبیقی باید در کنار پرداختن به جنبههای تاریخی، به کیفیت ادبی شدن اسطوره اولیه در متن نیز توجه داشته باشند و از رهگذر رمزگشایی از رمزگان نهفته در سازگان اسطوره ادبی شده، شگردها و مکانیزمهای نویسنده یا شاعر را مورد توجه قرار دهند. این امر علاوه بر توجه به قطب تاریخی نهفته در متن، قطب ادبی آن را نیز در مقام یک کلیت ادبی کشف و استخراج میکند و مانع از ذوب شدن پژوهش تطبیقی و در مرحله بعد ادبیات تطبیقی در مطالعات تاریخی خواهد شد. در عصر حاضر و با توجه به لزوم اهتمام به هویت و استقلال ادبی متن، توجه به بعد ادبی متن توصیه میشود که این خصوصیت میتواند آن را به رویکردی پویا در مطالعات تطبیقی بدل کند و ماهیتی بین رشتهای به آن میدهد.
نظر شما